کانال کتابخانه ما
کتاب ها با برچسب ‘نشر چشمه’

وقتی که فکر می‌کرده زندگی برای او به بهترین حالتش رسیده است باید از همه‌ی چیزهایی که برای به دست آوردن‌شان جنگیده بود، از همه‌ی چیزهایی که عمیقا دوست ‌داشت ــ زنش، دخترهایش، شغلش، خانه‌اش، موقعیتش ــ دست بردارد.

برگزیده از صفحه

بعضی از حرف ها ته گلو را می خاراند و تنها راه خلاصی از دست شان به زبان آوردنشان است.

-
برگزیده از صفحه

آدم باید به تعداد کسانی که می شناسد ماسک داشته باشد.

-
برگزیده از صفحه

به دکتر محسنی نمی گویم حامد شوهرم نیست.. آقای دکتر، حامد یک مفهوم است تو زندگی من و خیلی بالاتر است از مثلا شوهر یا برادر.

-
برگزیده از صفحه

اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون. هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم.

-
برگزیده از صفحه

من و دریا با هم گره خورده ایم. اگر تو هم باشی مثلث من کامل می شود.

-
برگزیده از صفحه

اعتراف میکنم که حالم دارد از بیشتر چیزها به هم میخورد و قبل از همه، از خودم.

-
برگزیده از صفحه

دیگر این جا فرقی نمی کند که موهای جوراب بسته داشته باشد یا پسرانه ی به هم ریخته. ترکه ای باشد یا کمی چاق. سرنوشتی دارد مثل من. زن است و چاره ای جز این ندارد.

53
برگزیده از صفحه

یعنی آدم نمی میره؟نه. جا خوردم. پس چی؟ آدم می ره.یکباره لحنش شکست. صدایش از دورها آمد: وقتی خسته می شه، می ره.

-
برگزیده از صفحه

گفت : “از همون اول که اومدم فهمیدم خوشحال نشدی. خانوم ها اغلب این طوری هستن با دست پس می زنن و با پا پیش می کشن.”

70
برگزیده از صفحه

مثل خانم سوار شدن، از لذت های شخصی مامان است. خوشش می آید چند دقیقه ای آژانس را معطل کند.

77
برگزیده از صفحه

روزهایی که می خواهم به خودم حال بدهم می روم شهر کتاب نیاوران. از خانه ام دور است. شاید هم همین عزیزترش کرده.

34
برگزیده از صفحه

ماشین را تقریباً میسابد. گاهی احساس میکنم حتی میخواهد شیشه هایش را لیس بزند، گاهی بلند بلند میگویم: بدبخت! مریض! روانی!..

73
برگزیده از صفحه

حیف که نمی شود از دوست داشتن عکس گرفت و آن را قاب کرد..

52
برگزیده از صفحه