اندوههای بزرگ متعلق به روزهای دورند.
دوستی یک زن و مرد هیچ وقت ساده نیست.
مدت ده روز است که منتظرم، زیرا نامهات را ده روز قبل گرفتم و این امیدواری در من پیدا شده که هر روز منتظر باشم.
یگانه تصویری است که از انسان وجود دارد و به احتمال تا ابد همین یک تصویر وجود خواهد داشت.
من شما را دوست دارم. من باید شما را دوست بدارم؛ پس شما را دوست دارم. شما انسان هستید پس من شما را دوست دارم. من همه انسانها را -هرطور که باشند- دوست دارم.
در مدرسهی هدایت، حجاب بخشی از یونیفرممان بود. اما من به محض اینکه از در مدرسه پایم را بیرون میگذاشتم، آن را برمیداشتم؛ چون اصلا جگرش را نداشتم آنطوری در وسایل نقلیهی عمومی مانند اتوبوس یا تراموا قدم بگذارم.
هنوز عماد روی صندلی ننشسته که صنم می گوید: «عماد، تو هنوز از کارم چیزی نگفتی.»
اوه… یادم رفته بود. چند وقتی بود که آلکس دنبال کارمند میگشت. چون خیلی از مشتریهاش ایرانیاند، میخواد یه کارمند ایرانی بگیره. تو هم که انگلیسیات خیلی خوبه. بهش گفته بودم داری میآی.
هر دو خیره به هم نگاه کردند. خاطره ی محوی از یک شایعه در ذهن آناهیتا جان گرفت، چیزی که در دوران کودکی شنیده بود.
آقای کالینز گفت:
پس اکنون تعداد نوه های شما زیاد است چون خانم و آقای بینگلی هم چهارمین بچه ی خود را در راه دارند. این طور نیست؟
سقفهایی بالاسر دلهای شاد و شنگولشون گرفتن و دارن توی پیادهروها قدم میزنن. هوا دو نفره است. اینجا از وقتی من اومدم هوا دو نفره بوده..
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تابهحال پاش نلغزیده…
جوزفین غرغرکنان گفت: کریسمسی که بدون هدیه باشد، کریسمس نیست. کریسمس نزدیک بود، اما چهار دختر خانواده مارچ از اینکه فقیر بودند و در آن فصل زمستان و آمدن سال نو نمی توانستند به خاطر حرف مادرشان برای خودشان هدیه بگیرند ناراحت بودند.
آنها همیشه با خنده به من خنگ می گفتند، من هم طبیعتا فکر می کردم خنگ حرف خوبیست، نمی دانستم مردم به خاطر چیزهای دیگر جز خوشحالی هم می خندند.
فکر می کنی صاحب این خانه آخرین بار کی این جا بوده است؟ بهشان خوش گذشته؟ به مردها که حتما خوش گذشته. زن ها هم حتما خریده اند و شسته اند و پخته اند و فکر کرده اند بهشان خوش گذشته.
نزديك شير آب دوقلوها چاله كنده بودند. يكي از بازي هايشان اين بود كه چاله را پر از آب بكنند، توي چاله سنگ و علف و خاك بريزند، با تكه چوبي هم بزنند و بگويند: آش درست ميكنيم.