کانال کتابخانه ما

بین این جماعت٬ یک آقای چاقی بود که توی بشقابش پر بود از دست و پای این جانوران که لا به لایش برنج ریخته بود و رویش ماست به قاعده غذای یک هفته ی من! ولی با پشتکاری بی دریغ دنبال “نوشابه ی رژیمی” می گشت!

-
برگزیده از صفحه

خانم آرین : (بانوی امریکایی محجبه) چادر تاج بندگی منه.

-
برگزیده از صفحه

عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.

23
برگزیده از صفحه

شما فقط به فکر خودتون هستید. هیچ فکر کردید منِ ارمنی ِ مسیحی، کجای تاریخ این سرزمین قرار دارم؟

-
برگزیده از صفحه

پدرم رفت تهران تراکس بخرد. یعنی وسط موشک‌باران که همه از تهران درمی‌رفتند پدرم سه روز راسته بازار و همه‌ی بهداشتی‌فروشی‌ها را گشت تراکس بخرد. رفته بود حس ثروت برای من بیاورد، پیدا نکرد. من همه‌ی عمرم فقیر بزرگ شدم.

46
برگزیده از صفحه

بابام نذر کرده اسمشو بذاره کاظم. این شده که من کامبیزم ولی کاظم کاظمه.

-
برگزیده از صفحه

لباس خواب سفیدی به تن داست. موهایش روی بالش پخش شده بود. انگار صورتش در ابرها باشد. چقدر قشنگ بود. یک لحظه عاشقش بودم لحظه بعد از او نفرت داشتم.

-
برگزیده از صفحه

هنوز رسما از من خواستگاری نشده بود، ما هنوز مراسم و جشن عروسی برگزار نکرده بودیم، ودر همان مقطع متاسفانه احساس کردم که دارم مادر می شوم..

-
برگزیده از صفحه

در حرکت چند ماهه حضرت ابی عبدالله (ع) از آن روزی که از مدینه خارج شد و به طرف مکه آمد، تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید، بیش از صد درس مهم است.

-
برگزیده از صفحه

من تعریف تازه ای از رحمت یافته ام. تعریف ساده ای که در هیچکدام از کلاس های درسی مان ارائه نشده است.

-
برگزیده از صفحه

اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون. هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم.

-
برگزیده از صفحه

من و دریا با هم گره خورده ایم. اگر تو هم باشی مثلث من کامل می شود.

-
برگزیده از صفحه

فضا عوض شد. وقتی عشق آمد وسط اگر کسی هم خوف داشت، رو نمی کرد.

-
برگزیده از صفحه

اعتراف میکنم که حالم دارد از بیشتر چیزها به هم میخورد و قبل از همه، از خودم.

-
برگزیده از صفحه

زندگی دور کردن تو بود از من

30
برگزیده از صفحه