همه افق
فریبا وفی “همه افق” را در زمستان ۸۹ به نشر چشمه سپرد تا ما را هم در لذت خواندنش شریک کرده باشد.
همه افق ۸ داستان کوتاه دارد که موضوع کلی همه اشان را میشود زنان و مسائلی که پیش رویشان است، دید.
نظر اهالی کتاب در رابطه با همه افق کمی زیادی با هم متفاوت است، مثلاً بعضی ها میگویند فریبا وفی از آن دست نویسنده هایی است که آدم وقتی نوشته هایش را میخواند هی به خودش نهیب میزند که پس چرا من نویسنده نشده ام با این اوصاف!
ولی بعضی ها هم معتقد هستند که روح لطیفی در کتاب های وفی موج میزد که باید درکش کرد، ما هم با این بعضی ها موافقیم.
شاید اگر شما هم آذری و صد البته (تبریزی) باشید داستانک “همه افق – آخرین داستان این کتاب” را بیشتر از بقیه بفهمید و لمس کنید.
مخصوصاً این پاراگراف زیر را میگویم، بخوانید:
لیلا آه کشید و به روح عمه حکمت رحمت فرستاد. عمه زنده نبود در جا حق صمد آقا را بگذارد کف دستش. معطل نمی کرد. در حاضر جوابی دومی نداشت. ضایع کردنِ با شوخی و خنده را بلد بود. مدافع زن ها بود. تا مردها را تا بناگوش سرخ نمی کرد، دست بردار نبود. پروای هیچ کس را هم نداشت.
همه افق / صفحه ۸۷
این هم کتاب امروز ما!
- دیدگاه هایی با مضامین غیر اخلاقی و توهین منتشر نخواهد شد.
- دیدگاه های نوشته شده حداکثر تا 48 ساعت آینده منتشر خواهد شد.
- در صورت داشتن پیشنهاد و یا انتقاد از طریق بخش تماس با ما مکاتبه کنید.